ورود به سایت
رتبه کلی: 16


درباره من
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
لاهوتیان (whoop )    

من نگاه شقایق را در پرواز چلچله ها دیدم

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۷/۲۵ ساعت 17:23 بازدید کل: 260 بازدید امروز: 258
 

123

 

باز هم نگاه غبار گرفته ی پنجره باز شد

 تا از بی کسی کوچه ها گلایه کند و باز

هم دیوار بود که تمام گذشته را به جان می خرید

تا در آینه آه بکشد

من نگاه شقایق را در پرواز چلچله ها دیدم

 آنگاه که خطی به سپیدی قلبهای مهربانشان

  بر لوح تاریک کشیدند

و اینک منتظر مسافری هستند  که از 

قاف برگردد و از پروانگان سوخته بال بگوید

 ومن چقدر دلتنگ لحظه های بودنش 

در کلاس زندگی هستم

 

123

 

من در آیت های خیالم او را می ستایم  و

در  محراب شعرم از  نیلی مهرش می خوانم

می آید و ...

و نسیم هم برای دیدار مهتاب کفش می پوشد

 و با گرمای مهر هم آغوش می شود

اما دستان خالی من لبریز از عشق به عرش رسیدن

 و ترواش قلم زنگار گرفته ام

 تا تمام هستی را تقدیم زلالی کند

و یادها را در آسمان ماندگار سازد

 

123

 

بید شاخه هایش را به سجود می برد

 وپرستوها  با پاییز برمی گردند و نقش

بهار را به رودخانه می سپارند

آوای غریبانه ی رود  در دل سپردگی

چمن آشنا و دلنشین می گردد

ومن  بر دیوار ردی از خاطره ها را دنبال می کنم 

 و پلی از شیفتگی می کشم

 و سردی و خمودگی را به خاک می سپارم

 

123

 

روزگاریست که زمین به بی برگی عادت کرده است

تیشه ی فرهاد می شوم و به تنگنای زمان می زنم

  تا یاد شیرین، فاصله ها را به مرگ بسپارد

فاصله ای نباشد

دره ای نباشد که در عمق بمانیم و 

نجوایی از ترنم بهاران نشنویم

 من منتظرم بارانی که ببارد

تلخی مه را

 زلالتر از خندیدن برگ سازد

 

123

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۷/۲۵ - ۱۷:۲۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
1 2 3


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)